ذکر آن ماجرا، این وجیزه را مطول میکند؛ مضاف بر اینکه احتمالا اغلب خوانندگان نیز با شرح آن استنطاقات تاریخی آشنا هستند. اما ماجرایی دیگر که موضوع آن همان حج است، اگرچه ماهیت آن امری متفاوت، شاید همانقدر قابل تأمل باشد که آن مستنطقان اهواز اندیشیده بودند.
دیروز یکی از خبرنگاران روزنامه برای پرس و جو درباره موضوعی تماس گرفت با دفتر یکی از مقامات عالیرتبه. جالب است که نه فقط ایشان، بلکه جمله کارمندان دفترشان هم در سفر حج بودند.
خبرنگار تصمیم گرفت همان موضوع را از دفتر معاون آن مقام محترم پیگیری کند، جالبتر این است که این معاون هم در معیت همان مقام در سفر حج هستند.
برای پیگیری آن موضوع قاعدتا خبرنگار مورد نظر چارهای ندارد جز حداقل 10روز انتظار و البته در این 10روز چارهای نیست جز مسکوتگذاشتن کل اخبار آن حوزه.
گفتوگو با دیگر همکاران روزنامهنگار نشان میدهد که شمار مدیران به حج رفته محدود به آن نهاد نبوده و بسیاری حوزههای دیگر را نیز در بر میگیرد.
یکی دو سال قبل متعاقب چند بار تعطیلشدن ایام موسوم به بینالتعطیلین و اعتراضاتی که به همین خاطر دامن دولت را گرفته بود، مدیر یک سازمان مسئول دولتی اعلام کرده بود برآوردها نشان میدهد بر خلاف تصور عموم دو سه روز تعطیلی ادارات، هیچ لطمهای به اقتصاد کشور نمیزند و اتفاقا از جهت صرفهجویی در آب و برق و ... منافعی هم به دنبال دارد.
لابد آن مدیران محترم که جملگی به حج رفتهاند میتوانند همین برآورد را ملاک قرار دهند و از این اتهام شانه خالی کنند که نبودنشان خسران حوزه مسئولیتشان را در پی دارد. چنان احتجاجی شاید هم اهل نظر را مقبول بیفتد، با این وجود 3پرسش باقی میماند که میبایست بدانها پاسخ داده شود: این چه اداراتی هستند که تعطیلشدنشان سودمندتر از فعالبودنشان است؟ این چه مدیرانی هستند که سفر و حضرشان تاثیری در مسئولیتشان ندارد؟
و از همه مهمتر اینکه بهراستی یک انسان مؤمن معتقد متشرع پرهیزگار معتمد، چند بار میتواند با هزینه ملت به حج برود؟ سالها پیش شیخ ابوالحسن گفته بود که «مسلمانی باید که به حج رود و مسلمان بازآید...» ظاهرا باید به گفته ایشان این نکته را هم اضافه کرد که البته این هم مهم است که مسلمان با پول چه کسانی، بهرهجویی از کدام مقام و منصب و در ازای چشمبستن به چه تعهداتی به حج میرود.